جدول جو
جدول جو

معنی باب کوچ - جستجوی لغت در جدول جو

باب کوچ
ده کوچکی است از دهستان سرشک بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت در 36هزارگزی شمال باختری ساردوئیه، 9هزارگزی شمال راه مالرو بافت - ساردوئیه، سکنه یک خانوار، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت در 36هزارگزی جنوب ساردوئیه، 13هزارگزی خاور راه مالرو بافت - ساردوئیه، دارای 5 تن سکنه، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
ده کوچکی است از دهستان هنزا بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت در 20هزارگزی شمال باختری ساردوئیه، 8هزارگزی شمال راه مالرو بافت - ساردوئیه. دارای 28 تن سکنه. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
محلۀ بزرگیست در اصفهان. مؤلف گوید: این محله هم اکنون آباد و اهل اصفهان آنرا در کوشک گویند. (مرآت البلدان ج 1). و رجوع به معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
(بِ)
تصحیفی است از باب کوشک که محلۀ بزرگیست باصفهان. (مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا
یکی از دروازه های شهر شوشتر. (ابن اثیر ج 7 ص 128)
لغت نامه دهخدا
(بِ کِسْ سی)
منسوب به ’باب کس’ که محلۀ زیبایی است بسمرقند و بفارسی آنرا دروازۀ کس خوانند. (الانساب سمعانی). از آنجاست ابوابراهیم اسحاق بن اسماعیل بن جعفر بن داود بن یوسف و یا سیف بن جبله بن حسین بن معد زاهد بابکسی سمرقندی، از زهاد و دانشمندان بنام. (از احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 453)
لغت نامه دهخدا
(بِ خُرْ)
یکی از چهار دروازۀ جی (اصفهان) یکصدوهفتاد سال قبل از اسلام بنا شده است. (محاسن اصفهان چ طهران ص 92)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
ده کوچکی از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان. 57 هزارگزی شمال باختری راور و 3 هزارگزی شمال راه فرعی راور به کرمان سکنۀ آن 30تن. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
آنرا باب الیهودیه نامند. یکی از چهار دروازۀ جی (اصفهان) که یکصدوهفتاد سال قبل از اسلام بنا شده است. رجوع به باب الیهودیه و محاسن اصفهان چ طهران صص 92- 93 شود
لغت نامه دهخدا
(دِ)
نام بادی که در بابل سر و نواحی آن از آغاز شبانگاه تا بامداد وزد و در اول گرم و سپس خنک باشد. در تابستان هوا را خنک و در زمستان سرد کند، طمطراق و رجزخوانی:
یکی نامه بنوشت پر باد و دم
سخن گفت هرگونه از بیش و کم.
فردوسی.
یکی نامه بنوشت باباد و دم
که قیصر چرا کرد با من ستم.
فردوسی.
کجا خواهران جهاندار جم
کجا نامداران با باد و دم ؟
فردوسی.
، لاف. دعوی باطل:
یکسره میره همه باد است و دم
یکدله میره همه مکر و مریست.
حکیم غمناک (از فرهنگ اسدی).
، اشتلم:
فریدون فرخ که با داغ و درد
بگیتی درون دیده پرآب کرد...
ز تور و ز سلم آمد این باد و دم
که بر ایرج آمد از ایشان ستم.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(بِ چَ)
رودی است در جنوب اربل مؤلف تاریخ کرد گوید: در شمال در دامنۀ سلسلۀ زاگروس اوربیلوم (اربیل کنونی) بود در جنوب اربیل دولت شیموروم (آلتون کوپری فعلی) نزدیک زاب کوچک قرار داشت. در جنوب آن ناحیه هارش بود که فعلاً در جای کرسی آن قریه ای است بنام تورخرماتلی. در کوهستان شرق کرکوک ولایت کیماش مجدداً طغیان کرد. بقایای طایفۀ لولوبی نیز مجتمع شده در گنهر شورش کردند. (تاریخ کرد رشیدیاسمی ص 22). و رجوع به زاب صغیر و زاب بزرگ شود
لغت نامه دهخدا
(پِ دَ)
نجار که قاب سقفها سازد و کوبد
لغت نامه دهخدا
(بِ نَ)
یکی از نه دروازۀ شهر شیراز:... شهر شیراز هفده محله است و نه دروازه دارد، اصطخر و دراک موسی و بیضا و کازرون و سلم و فسا و باب نو و دولت و سعادت..
لغت نامه دهخدا
(بِ کِس س)
محلۀ بزرگیست به سمرقند و به فارس دروازۀ کس خوانند. ابواسحاق ابراهیم بن اسماعیل بن جعفر بن داودزاهد بابکسّی سمرقندی که در رمضان سال 257 هجری قمری درگذشته از آنجاست. (معجم البلدان) (مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قاب کوب
تصویر قاب کوب
چوبکوب تاک آرای نجاری که قاب سقفها را سازد و کوبد
فرهنگ لغت هوشیار